سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچی بخوای
 RSS  :: خانه :: ارتباط با من :: پروفایل :: پارسی بلاگ
دانش بی عمل مانند درخت بی ثمر است . [امام علی علیه السلام]
  • پیوندهای روزانه
  • پولدار شوید [65]
    [آرشیو(1)]


  • تعداد بازدیدهای وبلاگ
  • - کل بازدیدها: 116631 بازدید
    - امروز: 11 بازدید
    - دیروز: 17 بازدید

  • درباره من
  • هرچی بخوای

  • لوگوی وبلاگ
  • هرچی بخوای

  • اشتراک
  •  

  • اوقات شرعی

  • آرشیو مطالب
  • آرشیو
    بهار 1387

    ? جوک
  • saeedtalebi چهارشنبه 86/7/18 ساعت 5:37 عصر
  • یه آقایی داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه

    پیروزی افتخار آمیز دانشمندان ایرانی در عرصه انرژی هسته ای و دستیابی آن عزیزان به اورانیوم غنی شده رو ولش کن "خودت چه طوری؟ یه برره ای به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ یارو می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

    فالگیر: فردا شوهرتون میمیره!
    زن: اینو که خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه!

    بهروز خالی بند رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. بهروز خالی بند یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!

    سهراب میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غلامه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. غلام میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه



    یه بچه مومنی سنگ مینداخته تو صندوق صدقات، ازش میپرسن: بابا این چه کاریه میکنی؟! میگه: میخوام به انتفاضه کمک کنم!!



    یه گیجی میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی و سنگ میزنن درش میارن!

    معلمه از شاگردش میپرسه: دو دو تا چند تا میشه؟ پسره میگه: شونزده تا! یارو شاکی میشه، میگه: همین خنگ بازیا رو در میاری که الان دو ساله مهمون مایی! دو دو تا میشه چهارتا، دیگه اگه خیلی بشه، میشه هشت تا!

    یه مشنگی یهو بی هـوا میاد تو اتاق ، خفه میشه



    بامشاد دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!

    معتاده میره لباس فروشی،‌ میگه:‌ ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بعله. طرف میگه: بی‌زحمت دونخ بدین

    یارو میره بازار کدو بخره در مغازه که میرسه اسم کدو رو یادش میره میگه:

    ببخشید اقا گلابی خانواده دارید؟؟؟



    یه چوب کبریته سرش رو می خوارونه آتیش می گیره



    حسن داشت آب جوش میریخته توی باغچه! بهش میگن: چرا آب جوش میریزی تو

    باغچه؟؟ میگه: آخه چای کاشتم.



    دعای اتصال به اینترنت فی الهنگام شلوغیه

    الّلهم اتصلنا الاینترنت،الّلهم اعتنی کانکشن فی دنیا والاخرت،

    انا نعوذبک من کلّه ویروس الخبیس الّلعین و الملعونیه و

    انّا نعوذبک من الدیسکانکشن فی الدنیا والاخره

    امین یا رب العالمین---------->کانکتینگ100





    میدونی بزرگترین ارزوی یه جوجه تیغی چیه؟

    اینه که حتی برای یه بار یکی دست نوازش رو سرش بکشه.



    اخه بز، خر ، گوسفند ، الاغ ، میمون ، گورخر ، گاو ، بوزینه ، کنه،.........

    این همه حیوون . چرا شیر شد سلطان جنگل؟



    یه مرده تو رستوران غذاش و می زاره روی میز و می ره دستشویی برای اینکه کسی

    به غذاش دست نزنه یه یادداشت می زاره کنارش که کسی به غذای من دست نزنه زیرش

    هم امضا می کنه قهرمان بوکس. بعد میاد می بینه غذاش نیست و جاش یه یادداشته

    که نوشته: من غذات و بردم. قهرمان دو !



    شیطون اکس میزنه

    مردم رو به راه راست هدایت می کنه



    مرد: قسم می‌خوری که منو به خاطر پولهایم دوست نداری؟ زن: هزارتومن بده تا قسم بخورم



    رضا داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!



    خشایار با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. خشایار میگه: پس بی زحمت این دوتا رو هم بشور!!!

    غضنفر از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، غنفر میگه:‌ باید خیلی برم؟!
    نظرات دیگران ( )


    ? لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مطالب جالب
    [عناوین آرشیوشده]

    Desigened By Parsiblog.com